• بخشیدن، آن رفتار سترگ انسانی است که در بطن اختلافات سیاسی، آتشی را که شعلهور گشته فرومینشاند و آغازی دوباره بر پیوندهای گسسته میگذارد. در جهان سیاست، جایی که تضاد منافع و ایدئولوژیها گاه به خشونت منجر میشود، راهی جز بخشش برای التیام زخمهای عمیق وجود ندارد.
• اما این بخشش، بهسان نسیمی لطیف، تنها زمانی میتواند بارور گردد که جان بر سر اشتباه خود نهاده و پشیمانی حقیقی را در اعماق وجود خویش پذیرفته باشد؛ که بخشش بیشرط و فراموشی بیمحابا، زمینه را برای بازتکرار خطاها فراهم میآورد.
• نلسون ماندلا، آن رهبر فرزانه و سمبل صبر و مدارا، در تاریخ معاصر موفقیت خود را در طرح شعار «میبخشیم اما فراموش نمیکنیم» مدیون خشونت و کینهتوزی و تسلطش همراهانش بر مخالفین نبود، بلکه این صلح ناگزیر در پرتو پشیمانی مخالفان معنا یافت.
• او دریافت که رهایی از بندهای نفرت و انتقام، به بهای پذیرش حقیقت و تغییر در دل دشمنان سیاسی میسر میگردد. ماندلا بر این باور بود که دشمن سابق، اگر به خطای خود واقف و از آن دلسرد شده باشد، میتواند به بازسازی یک ملت و شکلدهی به آیندهای مشترک یاری رساند.
• در مقابل، مخالفینش که از صبر و شکیبایی و دلسوزی او نسبت به خود و کشورشان مطمئن شده بودند، خسته از نزاعهای بیثمر به درجهای از آگاهی رسیده بودند که ندامت را بهای بخشده شدن بدانند و از مسیر اشتباه بازگردند.
• روشن است که بخشش در عرصه سیاسی، به معنای چشمپوشی از عدالت نیست؛ بلکه بهمنزله باز کردن دریچهای به سوی آشتی و تأمین امنیت جمعی است. در این مسیر، عدالت باید به گونهای عمل کند که هم مجازاتکننده باشد و هم زمینهساز تحول و بازگشت مجدد به مدار جامعه.
• اصطلاح پل طلایی در درگیریهای بیثمر؛ متولد همین نکته است:« با ایجاد پل برای گذر رقیبانت آنها را وادار به مقاومت تا آخرین نفس نکنید» . هنگامی که عدالت و بخشش در کنار هم قرار گیرند، امکان التیام رنجهای تاریخی و پیشگیری از تکرار فجایع و «راه عدم رویارویی تا آخرین نفس» فراهم میشود.
• از سوی دیگر، بخشش بدون فراموشی، حافظه تاریخی یک ملت را نیز زنده نگه میدارد و مانع تحریف حقایق میشود. این نوع بخشش، ناظر به حفظ درسهای تلخ گذشته است تا نسلهای آینده با شناخت ریشهها و علل اختلافات، از تکرار آنها پرهیز کنند.
• بدین ترتیب، بخشش نه فقط پلی برای عدم رویارویی دائمی است ، بلکه بهمثابه پلی است میان گذشته و آینده، که در آن عدالت و رحمت همنفس میشوند و زمینهساز اتحاد و همدلی در زمان حال میگردند.
• اما باید اذعان داشت که این فرآیند دشوار و پیچیده است و به ارادهای راسخ و هوشمندی سیاسی جمعی نیازمند است. به صرف فهم این نکته از سوی نخبگان و گروههای مرجع و رهبران سیاسی چنین رویدادی رخ نمینماید.
• ملتها باید این راه را با آگاهی و درک تبعات آن انتخاب کنند. بخشی از ملت که غالبا اکثریت هستند، باید صبورانه بخش دیگر را که غالبا اقلیت افراطی هستند، از منظر فرهنگی به اعتماد و پذیرش مسیر خطای گذشته ارتقاء دهند.
• این پیچیدگی در جوامع ایدئولوژی زده که باور به جای آگاهی میدان دار است بسیار پیچیدهتر و سخت تر است. چه آنکه اقلیت افراطی در چنین مواقعی اولا مسیر خود را با حقپنداری مسیر صحیحی قلمداد میکند و ثانیا پشیمانی از آن را گناه توصیف میکند.
• راز خشونتهای خیره کننده در جنگهای مبتنی بر ایدئولوژی و ادیان در همین نکته نهفته است که هر طرف خود را صدای خدای صامت معرفی کرده دیگری را باطل و ندای شیطان تعبیر مینمودند.
• تجربه نلسون ماندلا برای جهانیان این درس را به همراه دارد که صلح واقعی و پایدار، از دل بخشش و پذیرش خطای متقابل میروید؛ صلحی که نه در بستر فراموشی نابخردانه، بلکه در کورهراه عبرتآموزی و بازسازی همبستگی ملی متولد میشود.
• این تنها راه نجات جوامع زخمی از نزاعهای سیاسی است که به خشونت گراییده یا آبستن آن هستند.
https://www.instagram.com/jomhour_ir?utm_source=qr&igsh=MTdsaGxtb3M4anEwYw==